شه مات، ماتی در بازی شطرنج، (ناظم الاطباء)، اعلام مات شدن شاه، هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: ’شاه مات’، یعنی شاه مات شده: شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاه مات کرد، عسجدی
شه مات، ماتی در بازی شطرنج، (ناظم الاطباء)، اعلام مات شدن شاه، هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: ’شاه مات’، یعنی شاه مات شده: شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاه مات کرد، عسجدی
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
بیتی از غزل و یا قصیدتی که از فردها و ابیات دیگر آن غزل یا قصیده بهتر باشد. (از فرهنگ نظام). بیتی که از همه ابیات غزل یا قصیده بهتر باشد. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). شعری که از همه اشعار غزل و قصیده بهتر و فصیح تر باشد. (ناظم الاطباء) : شاه بیتی ز من حریفی برد روشنم شد که شاه دزدی هست. تأثیر (از بهار عجم). ، مخلص شعر. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ستایشگاه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
بیتی از غزل و یا قصیدتی که از فردها و ابیات دیگر آن غزل یا قصیده بهتر باشد. (از فرهنگ نظام). بیتی که از همه ابیات غزل یا قصیده بهتر باشد. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). شعری که از همه اشعار غزل و قصیده بهتر و فصیح تر باشد. (ناظم الاطباء) : شاه بیتی ز من حریفی برد روشنم شد که شاه دزدی هست. تأثیر (از بهار عجم). ، مخلص شعر. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ستایشگاه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
نام باغی است در کشمیر و همچنین باغی در لاهور و باغ دیگری در دهلی و این لفظ هندی است از شاله: بمعنی خانه و مار، بمعنی شهوت است پس معنی ترکیبی آن خانه شهوت باشد. و چون تفرج و تماشای باغات شهوت را برمی انگیزاند بمجاز بمعنی باغ استعمال یافته است. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز باغ، زلف و رخ یار داده است فراغم که سنبل سیهش کم ز شاله مار نباشد. عبدالغنی (از بهار عجم)
نام باغی است در کشمیر و همچنین باغی در لاهور و باغ دیگری در دهلی و این لفظ هندی است از شاله: بمعنی خانه و مار، بمعنی شهوت است پس معنی ترکیبی آن خانه شهوت باشد. و چون تفرج و تماشای باغات شهوت را برمی انگیزاند بمجاز بمعنی باغ استعمال یافته است. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز باغ، زلف و رخ یار داده است فراغم که سنبل سیهش کم ز شاله مار نباشد. عبدالغنی (از بهار عجم)
نای ممتاز در نوع خود، شهنا، شه نای، نای ترکی است که آن را سورنای گویند و آن سازی است معروف که به سرنا اشتهار دارد، (برهان قاطع)، سازی است که نام دیگرش سرناست و مخفف آن شه نای است، (فرهنگ نظام)، نام سازی است که به سرنااشتهار دارد و آن را شنهای و سرنای و سورنای نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، شیپور و نایی که سپاهیان می نوازند، (ناظم الاطباء)
نای ممتاز در نوع خود، شهنا، شه نای، نای ترکی است که آن را سورنای گویند و آن سازی است معروف که به سرنا اشتهار دارد، (برهان قاطع)، سازی است که نام دیگرش سرناست و مخفف آن شه نای است، (فرهنگ نظام)، نام سازی است که به سرنااشتهار دارد و آن را شنهای و سرنای و سورنای نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، شیپور و نایی که سپاهیان می نوازند، (ناظم الاطباء)
شاه مات. در اصطلاح بازی شطرنج نمایندۀ حالت مغلوب شدگی. کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کشت شد و شاه مات شد. (از ناظم الاطباء). شکست سخت. مغلوب کامل: هم از توست شه مات شطرنج بازان تو را مهره زاده بشطرنج بازی. ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384). ایا وزیر همایون محترم که جهان مسخّر عمل تست ازپی شه مات. سوزنی. بدان آمد که یک منصوبه بازد که با پیلان بهم شه مات سازد. نظامی. چو میمردند میگفتند هیهات کزین بازیچه دور افتاد شه مات. نظامی. - شه مات شدن، مات شدن شاه در بازی شطرنج: جهان رختت همی برد و همی شه مات خواهی شد اگر نه مدبری پس با جهان شطرنج چون بازی. ناصرخسرو. از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان. خاقانی. - شه مات کردن، مات کردن شاه کسی را در بازی شطرنج. - ، مجازاً، مغلوب کردن: و هر منصوبه که شناخت میباخت تا شاهزاده را شه مات کند. (سندبادنامه ص 160). ، کنایه از نیست شدن و استیصال و شکست خوردن و باختن باشد. (آنندراج)
شاه مات. در اصطلاح بازی شطرنج نمایندۀ حالت مغلوب شدگی. کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کِشت شد و شاه مات شد. (از ناظم الاطباء). شکست سخت. مغلوب کامل: هم از توست شه مات شطرنج بازان تو را مهره زاده بشطرنج بازی. ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384). ایا وزیر همایون محترم که جهان مسخّر عمل تست ازپی شه مات. سوزنی. بدان آمد که یک منصوبه بازد که با پیلان بهم شه مات سازد. نظامی. چو میمردند میگفتند هیهات کزین بازیچه دور افتاد شه مات. نظامی. - شه مات شدن، مات شدن شاه در بازی شطرنج: جهان رختت همی بُرد و همی شه مات خواهی شد اگر نه مدبری پس با جهان شطرنج چون بازی. ناصرخسرو. از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان. خاقانی. - شه مات کردن، مات کردن شاه کسی را در بازی شطرنج. - ، مجازاً، مغلوب کردن: و هر منصوبه که شناخت میباخت تا شاهزاده را شه مات کند. (سندبادنامه ص 160). ، کنایه از نیست شدن و استیصال و شکست خوردن و باختن باشد. (آنندراج)
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است